بدون عنوان
سلام پنج شنبه و جمعه را داران بودیم بابای محیا با دوستش میخواستند برن جلفا، کار داشتندو به ما گفتند شما هم تشریف بیارید بریم ومن هم با حجم زیاد تکالیف و دروس سنگین پیام نور ، هیچ میلی به رفتن نداشتم ولی چون محیا اسم داران رو تا میشنوه ،هوش از سرش می پره دست بردار نبود که بریم ،باید بریم وآخ جون داران و .... چهارشنبه ساعت6 عصر راه افتادیم و حدود ساعت 1 رسیدیم تبریز و شب اونجا موندیم و فرداش همراه با امین اینا رفتیم جلفا و خونه دایی حسین و تا شب اونجا موندیم و شب همگی رفتیم داران و خونه مادرم بودیم و فرداش هم بعد از اینکه محیا کلی تو کوچه های داران با بچه ها بازی کرد برگشتیم تهران. جای مادرم خالی خالی...
نویسنده :
مامان محیا
9:43